خدایا چه مرگم شده؟

(ویس33) پشت میز می نشینم، عینکم را بر می دارم و شیشه هایش را «ها» می کنم. به بخار فنجان نگاه می کنم که چگونه غرق در سکوت اتاق محو می شود، سر خودکار را به لب می کشم و پوست لبم را با دندان می کنم... خدایا چه مرگم شده؟ (متن:اریحا|پاییز 96)

قرار بود برگردد...

(ویس30) وقتی ساکش را انداخت روی دوشش و از خانه بیرون رفت، زار زار گریه کردم، اما رفت... قرار بود نیمه شعبان برای مراسم نامزدی و بله برون برگردد اما... (متن:طیبه مزینانی|کتاب مجاوران خورشید|بهار 99)

در آستان تو...

(ویس27) ای شروع هر شروع و ای ناپایان هر پایان... بنده ی سرکش و مغرور دیروز تو، امروز سرشکسته و دل زده از دنیا، نا امید از همه درب هایی که کوبیده، به درگاه تو آمده... (متن: اریحا|بهار 99)

بعد از ده سال...

(ویس24) کنار خیابان ایستاده بود، تنها، بدون چتر... به یه زن 37 ساله نمی خورد، برای من همون دختر 27 ساله بود... (متن: لاادری|بهار 99)

(از 10، صادقانه نمره بدید، ممنون 🌷)

دلم به چیزهای ساده ای خوش بود...

(ویس22) دلم به چیزهای ساده ای خوش بود، به بوییدن گل های سرت، بافتن موهات، به اینکه برای حتی یکبار هم که شده، گره روسری ات با سر حرف من باز شود... (متن: داود سوران|بهار 97)

۱ ۲ ۳
המעצב: ארפאן כל הזכויות שמורות ליריחו