در آستان تو...

(ویس27) ای شروع هر شروع و ای ناپایان هر پایان... بنده ی سرکش و مغرور دیروز تو، امروز سرشکسته و دل زده از دنیا، نا امید از همه درب هایی که کوبیده، به درگاه تو آمده... (متن: اریحا|بهار 99)

خـدایـا مـرا از خـودم مـگـیـر...

(ویس19) خدایا چشمان مرا از من مگیر، که پدرم هرگز چشم های من نخواهد شد...

و پاهای مرا از من مگیر، که برادرم هرگز مرا راه نخواهد برد... (متن:اریحا|تابستان 98)

تنها روزنه ی امید...

(ویس15) خداوند تنها روزنه ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود. تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد. با پای شکسته هم می توان سراغش رفت. تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند. وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... (متن: لاادری|ویس قدیمی)

سکان زندگی مان را به دست که داده ایم؟

(ویس11) شبی یک کشتی در دریا گرفتار طوفان شد. امواج شدید دریا محکم به کشتی اصابت می کردند. همه مسافران وحشت زده به سویی می دویدند. عده ای دعا می خواندند. عده ای عزیزانشان را در آغوش کشیده بودند... (متن: مجتبی ابوئی مهریزی|زمستان 98)

ما دو نفر اولین مخاطب نوشته هایمان هستیم

(ویس6) خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری، بر من آشکار کن تا درهایی را که به سویم می گشایی، ندانسته نبندم، و در هایی که به رویم می بندی به اصرار نگشایم... (متن: لاادری | 1394)

המעצב: ארפאן כל הזכויות שמורות ליריחו