- حرفـ دلـ
- ۱۶۷
My Voices
(ویس39) این روزها از خواب که بیدار می شوم، قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم، می نشینم پای لب تاب. موبایلم را چک می کنم. نه پیامی آمده نه... [متن: اریحا(تابستان95) | ویس: اریحا(بهار99) | عکس: لرستان، آخرین واگن(اسفند97)]
(ویس37) زمستان می آید... کوله باری پر از برف بر زمین می گذارد، قلب ها را منجمد کرده و طراوت را می کشد... لبخند را از لبم می ستاند و زانوی غم به دستم می دهد... (متن و ویس: اریحا - فی البداهه - مریض احوال | زمستان 95)
(ویس36) آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران-دهلران در حرکت است مورد اصابت موشک قرار می دهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره ی له شده بیرون کشید؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟ (متن:احمدرضا احدی (رتبه یک کنکور) | ویس قدیمی)
(ویس33) پشت میز می نشینم، عینکم را بر می دارم و شیشه هایش را «ها» می کنم. به بخار فنجان نگاه می کنم که چگونه غرق در سکوت اتاق محو می شود، سر خودکار را به لب می کشم و پوست لبم را با دندان می کنم... خدایا چه مرگم شده؟ (متن:اریحا|پاییز 96)