(ویس8) رعنای من، قربان چارقد گل گلی ات بشوم... (متن: فاطمه حسینی | وبلاگ آسمان ارغوانی | ضبط: زمستان 98)
- بلاگراف
- ۲۶۴
My Voices
(ویس8) رعنای من، قربان چارقد گل گلی ات بشوم... (متن: فاطمه حسینی | وبلاگ آسمان ارغوانی | ضبط: زمستان 98)
(ویس7) دیر زمانی است که خود را در سکوت چشمانی پر هیاهو گم کردهام. به غوغای هر چشمی که میرسم، پنهانی، به جادهی بی انتهایش سرکی میکشم، زیر و رویش میکنم که شاید اثری از خود گمگشتهام بیابم. اما دست از پا درازتر برمیگردم... (متن:سمیرا شیری|وبلاگ دارالمجانین|زمستان 98)
(ویس3) دیروز در آن کوچه ی خلوت آشنا گذر کردم. همان کوچه که با خرابه ای شروع شده است و سال ها همان جا مانده. همه چیز همیشگی بود. (متن: فاطمه حسینی | وبلاگ آسمان ارغوانی | زمستان 98)
(ویس1) من نه شاعرم، نه ترانه سرا، نه گوینده و نه هیچ اصطلاح دیگری که دارای تعریف معینی باشد. من یک انسان هستم که از انسانیتش معلق شده و با تکلیفی نامشخص به انتظار هیچ نشسته و از این همه فقط نوشتن و خواندن و گوش دادن به متن های بر آمده از دلش، آرامش می کند. (متن: اریحا | زمستان 98)