- حرفـ دلـ
- ۳۱۶
My Voices
(ویس11) شبی یک کشتی در دریا گرفتار طوفان شد. امواج شدید دریا محکم به کشتی اصابت می کردند. همه مسافران وحشت زده به سویی می دویدند. عده ای دعا می خواندند. عده ای عزیزانشان را در آغوش کشیده بودند... (متن: مجتبی ابوئی مهریزی|زمستان 98)
(ویس10) از رئیس و وزیر و وکیل بگیر، تا شهردار و مدیر و معاون، همه و همه دزد و دزد زاده و دزد پرورند...
فاتحه بخوان بر این مملکت... (متن:اریحا|تابستان95)
(ویس9) تا زمانی که بگوییم: «خودمان می دانیم» هیچ چیز یاد نمی گیریم. اما وقتی دریچه ی ذهنمان را باز بگذاریم اطلاعات جدیدی که شاید زمینه رشد ما را فراهم نماید، به سمت مان سرازیر می شود. (متن:مجتبی ابوئی مهریزی|زمستان 98)
(ویس8) رعنای من، قربان چارقد گل گلی ات بشوم... (متن: فاطمه حسینی | وبلاگ آسمان ارغوانی | ضبط: زمستان 98)