خدایا چه مرگم شده؟

(ویس33) پشت میز می نشینم، عینکم را بر می دارم و شیشه هایش را «ها» می کنم. به بخار فنجان نگاه می کنم که چگونه غرق در سکوت اتاق محو می شود، سر خودکار را به لب می کشم و پوست لبم را با دندان می کنم... خدایا چه مرگم شده؟ (متن:اریحا|پاییز 96)

وقتی که نامت را...

(ویس29) دل مرد را بشکنید، کمرش را بشکنید، قلبش را بشکنید، اما... (متن:لاادری|بهار99)

الهدایه فی النحو

(ویس28) و اما بگویم از خانه ی دوست، که سهراب سراغش را می گرفت و مشیری نشانی اش را می داد... دوستانمان صبح مان را با مشتی اراجیف شب کردند و شبمان را با سلسله ای از یاوه، صبح. نه ما را به جایی رساندند، نه گذاشتند به جایی برسیم... (متن:اریحا|بهار 95)

(یادگاری از روزهای تلخ بهار 95. چندباری این متن را بازخوانی کردم و رنگ و لعابش دادم و غلط هایش را گرفتم. اما هیچ کدام شان به اندازه این ویس قدیمی و بی کیفیت به دلم ننشست. از این ویس قدر یک دنیا خاطره دارم. حال و هوای صدای این ویس، همان حال و هوای زمان نوشتن متنش را دارد. ایامی که به قول استادم مرحوم دکتر اردلان جوان، رانده ز دوست بودیم و مانده ز بیگانه...)

ده کار قبل از مرگ (چالش)

(ویس26) امروز می خوام در راستای چالش سید جواد به دعوت رفیق نیمه راه، ده تا از کارهایی که باید قبل از مرگ انجام رو بگم... (متن:اریحا|بهار 99)

بعد از ده سال...

(ویس24) کنار خیابان ایستاده بود، تنها، بدون چتر... به یه زن 37 ساله نمی خورد، برای من همون دختر 27 ساله بود... (متن: لاادری|بهار 99)

(از 10، صادقانه نمره بدید، ممنون 🌷)

המעצב: ארפאן כל הזכויות שמורות ליריחו