(ویس38) کنار نهر خیّن منتظر آغاز عملیات بودیم... نماز مغرب و عشا را خواند... قدری قرآن خواند... سرش را آهسته به گوش من نزدیک کرد و گفت... (متن:کتاب مشهد خیّن|ویس قدیمی)
- شهیدانهـ
- ۲۵۱
My Voices
(ویس38) کنار نهر خیّن منتظر آغاز عملیات بودیم... نماز مغرب و عشا را خواند... قدری قرآن خواند... سرش را آهسته به گوش من نزدیک کرد و گفت... (متن:کتاب مشهد خیّن|ویس قدیمی)
(ویس36) آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران-دهلران در حرکت است مورد اصابت موشک قرار می دهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره ی له شده بیرون کشید؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟ (متن:احمدرضا احدی (رتبه یک کنکور) | ویس قدیمی)
(ویس35) آمیرزا رضای طهرانی بزرگ بازار بود. گفت حاجی خسته ام، سینه ام تنگ شده، دیگه نمی تونم نفس بکشم... (متن:فی البداهه در جمع دوستان|ویس قدیمی)
(ویس34) ماندگاری و حسینی هر دو از نیروهای غواص اطلاعات-عملیات بودند، خیلی با هم انس داشتند، خیلی با هم رفیق بودند. ماندگاری در کربلای 5 شهید شد و حسینی دانشگاه تهران قبول شد... (متن:کتاب مشهد خین|ویس قدیمی)
(ویس32) ما در کنار هم به تناقض رسیده ایم، باشد برو این من و تو ما نمی شود. (شعر:علی دائمی|ویس قدیمی)