خـدایـا مـرا از خـودم مـگـیـر...

(ویس19) خدایا چشمان مرا از من مگیر، که پدرم هرگز چشم های من نخواهد شد...

و پاهای مرا از من مگیر، که برادرم هرگز مرا راه نخواهد برد... (متن:اریحا|تابستان 98)

ما انسان نیستیم، ما مشتی حیوان ناطق بی احساسیم...

(ویس10) از رئیس و وزیر و وکیل بگیر، تا شهردار و مدیر و معاون، همه و همه دزد و دزد زاده و دزد پرورند...

فاتحه بخوان بر این مملکت... (متن:اریحا|تابستان95)

درباره من...

(ویس1) من نه شاعرم، نه ترانه سرا، نه گوینده و نه هیچ اصطلاح دیگری که دارای تعریف معینی باشد. من یک انسان هستم که از انسانیتش معلق شده و با تکلیفی نامشخص به انتظار هیچ نشسته و از این همه فقط نوشتن و خواندن و گوش دادن به متن های بر آمده از دلش، آرامش می کند. (متن: اریحا | زمستان 98)

«اریحا» نام مستعارم است. نمی دانم این ویس و پادکست ها به چه دردی می خورند، و شاید تو دوست نداشته باشی، اما من با این ویس ها زندگی می کنم...
* عکس: ساحل بابلسر (پشت دانشگاه)، آبان 97
המעצב: ארפאן כל הזכויות שמורות ליריחו