نـامـه ای بـه سـردار...

(ویس20) سلام سردار، آمده ام تا کمی با تو درد دل کنم. راستش چند روزی است حرف هایی روی دلم سنگینی می کند. دلم گرفته است سردار... از خودم، از خود همیشه غافلم، از خود همیشه گرفتارم... (متن:اریحا|زمستان 98)

خـدایـا مـرا از خـودم مـگـیـر...

(ویس19) خدایا چشمان مرا از من مگیر، که پدرم هرگز چشم های من نخواهد شد...

و پاهای مرا از من مگیر، که برادرم هرگز مرا راه نخواهد برد... (متن:اریحا|تابستان 98)

آن کوچه...

(ویس3) دیروز در آن کوچه ی خلوت آشنا گذر کردم. همان کوچه که با خرابه ای شروع شده است و سال ها همان جا مانده. همه چیز همیشگی بود. (متن: فاطمه حسینی | وبلاگ آسمان ارغوانی | زمستان 98)

درباره من...

(ویس1) من نه شاعرم، نه ترانه سرا، نه گوینده و نه هیچ اصطلاح دیگری که دارای تعریف معینی باشد. من یک انسان هستم که از انسانیتش معلق شده و با تکلیفی نامشخص به انتظار هیچ نشسته و از این همه فقط نوشتن و خواندن و گوش دادن به متن های بر آمده از دلش، آرامش می کند. (متن: اریحا | زمستان 98)

«اریحا» نام مستعارم است. نمی دانم این ویس و پادکست ها به چه دردی می خورند، و شاید تو دوست نداشته باشی، اما من با این ویس ها زندگی می کنم...
* عکس: ساحل بابلسر (پشت دانشگاه)، آبان 97
۱ ۲ ۳
המעצב: ארפאן כל הזכויות שמורות ליריחו